یاد و خاطره شهدای والامقام 17 شهریور 1357 گرامی باد/ گزارش مختصری از وقایع 17 شهریور

در تهران و یازده شهر، قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، کرج، قزوین، کازرون و جهرم حکومت نظامی به مدت شش ماه برقرار گردید.

ساعت 6 بامداد امروز، اولین اعلامیه حکومت نظامی و برقراری آن در یازده شهر از رادیو به اطلاع مردم رسید، فرماندار نظامی تهران، ارتشبد غلام علی اویسی، ضمن اعلامیه های متعدد به مردم هشدار داد که مقررات حکومت نظامی را کاملاً رعایت کنند.

از بامداد، شهر تهران به صورت یک قلعه نظامی درآمد و تانک ها و مسلسل های سنگین در نقاط حساس و مهم استقرار یافتند.

از اولین ساعات صبح، با وجود انتشار اعلامیه های حکومت نظامی، در شرق تهران مردم به خیابان ها ریختند و به سمت میدان ژاله به حرکت درآمدند. تظاهرکنندگان بدون توجه به مقررات حکومت نظامی، با شهامت و از جان گذشتگی و ایثار، شعارهای خود را که علیه نظام و شاه بود با صدای رسا، بیان می کردند و کوچک ترین توجهی به سربازان ـ که به حالت آماده باش در خیابان ها و پشت بام ها سنگر گرفته بودند ـ نداشتند.

پس از اخطارهای مأموران، چون مردم متفرق نشدند، فرمان حمله صادر شد و قریب دو ساعت میدان ژاله و خیابان های اطراف آن تبدیل به میدان جنگ شد و گلوله های سربازان پشت سرهم به سوی مردم شلیک می گردید؛ به طوری که در اولین لحظات تیراندازی، در جوی ها خون جاری شد و عده زیادی جان خود را از دست دادند.

اعلام حکومت نظامی

در اولین ساعات بامداد، اعلامیه شماره یک فرمانداری نظامی تهران، بدین شرح از رادیو پخش گردید: «دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه ملت و حفظ نظم، از ساعات 6 صبح روز جمعه 17 شهریور 1357، مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه در بعضی از شهرهای کشور، اعلام نمود و این جانب به سمت فرمانداری نظامی تهران و حومه، منصوب گردیده ام؛ بنابراین از کلیه اهالی محترم تهران و حومه انتظار دارم از آنجا هرگونه عملی که مغایر با مقررات و قوانین حکومت نظامی باشد خودداری نمایند. بدیهی است متخلّفین از مقررات، برابر قانون تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. ساعت منع عبور و مرور از ساعت 21 تا 5 صبح روز بعد تعیین می گردد.فرماندار نظامی تهران و حومه، ارتشبد غلام علی اویسی

ابتدای راه پیمایی

شعارهای «زیر بار ستم نمی کنیم زندگی، جان فدا می کنیم در ره آزادگی»، «مرگ بر این شاه، مرگ بر این شاه»، «خمینی رهبر ماست، ایران کشور ماست»، «برادر ارتشی، چرا برادرکشی؟» شنیده می شد و عکس هایی از حضرت امام خمینی رحمه الله بر فراز دست ها مشاهده می گردید. راه پیمایان تا چهارراه دلگشا آمدند و به سوی خیابان فرح آباد حرکت کردند. در این محل بود که یکی از موتورسواران خبر داد که امروز، روز عادی نیست و شمار مأموران از روزهای دیگر بیشتر است. مأموران همه جا موضع گرفته و روبه روی راه پیمایان آماده شلیک بودند. چند هلیکوپتر در فضای اطراف می چرخیدند…

بوی خون و باروت

چند تیرهوایی شلیک شد و گروهی از جمعیت به هم فشرده که روی زمین نشسته بودند، عقب نشینی کردند. عده ای دیگر خواستند هم چنان بنشینند. فریاد «اللّه اکبر» و «لا اله الا اللّه» همه جا را پر کرده بود، در همین موقع، صدای رگبار شدید گلوله شنیده شد. با شلیک اولین رگبار گلوله، جمعیتِ وحشت زده و هراسان به سوی عقب هجوم بردند و گروهی روی زمین دراز کشیدند. دژخیمان با وحشی گری و شقاوتِ هرچه بیشتر، شلیک می کردند. ناله و فریاد، با صدای گلوله درهم آمیخته بود و بوی خون و دود و باروت همه جا احساس می شد.

میدان شهد

صدای گلوله و آژیر آمبولانس، لحظه ای قطع نمی شد. دود غلیظی از سمت میدان ژاله به هوا برخاسته بود. با نزدیک شدن ظهر به تدریج میدان ژاله ـ که اینک واقعا به میدان شهدا تبدیل شده بود ـ در هاله ای از سکوت مرگ بار فرو می رفت. در پیرامون میدان، آنچه به چشم می آمد، جنازه شهیدانی بود که در صحنه نبرد نابرابر، هم چنان باقی مانده و خون هایی که لکه لکه، آسفالت خیابان را رنگ آمیزی کرده بود. سربازان مضطرب، بر فراز نعش شهیدان، مراقب اوضاع بودند. کفش های فراوان، چادرهای زنان و اندکی سنگ، از دیگر اشیای به جا مانده بود. پس از حاکم شدن آرامش نسبی بر میدان، نوبت به کامیون های ارتشی رسید که سراسیمه، پیکرهای قربانیان جنایت شاه را روی هم ریخته و به نقطه نامعلومی حمل کنند. به طوری که با غروب آفتاب، هنگامی که میدان شهدا در تاریکی فرو می رفت، دیگر پیکر شهیدی به چشم نمی آمد.

توطئه ای ننگین

سایروس برآم در کتاب خود، «انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی»، درباره فاجعه 17 شهریور آورده است: ابتدا خاک اره های آغشته به بنزین را که بر کف خیابان ریخته بودند، آتش زدند و چون انبوه جمعیت هراسان در تلاطم افتاد، چند اتومبیل و اتوبوس را مشتعل ساختند. سپس فروشگاه بزرگ خیابان فرح آباد را به آتش کشیدند. آن گاه، آتش مسلسل ها را گشودند؛ بی خبر، بی امان و از همه سو؛ از زمین و از هوا، همه راه های گریز، و همه کوچه ها وخیابان های فرعی را با تانک و زره پوش مسدود کردند تا کسی را توان گریختن نباشد. هدف نه پراکنده کردن مردم و نه مرعوب ساختن آنان بود. همه گلوله ها به قصد کشت، شلیک می شد. حتی کسانی را که به خانه های دیگران پناه می بردند تعقیب می کردند و از پای در می آوردند و از رساندن خون به مجروحان و مصدومان هم جلوگیری می کردند.

شمر شهد

نظام منفور شاه، با بی شرمی تمام، شمار شهدای 17 شهریور را 58 نفر و مجروحان این فاجعه را 205 نفر اعلام داشت. رژیم در اعلامیه شماره چهار فرمانداری نظامی تهران، تجمع گسترده عظیم مردم تهران را نقشه خارجی اعلام و ادعا کرد آشوب طلبان با مواد آتش زا در نواحی مختلف شهر متعرض مردم و مأموران شدند و مأموران به ناچار در اجرای مأموریت و وظایف قانونی خود، مبادرت به تیراندازی نمودند و مهاجمان را متفرق و شماری از آنها را دستگیر و تسلیم مقامات قانونی کردند. شمار دقیق قربانیان مظلوم حادثه 17 شهریور 1357 هیچ گاه مشخص نشد؛ امّا آنچه قطعی و یقینی است، این رقم از چهار هزار افزون است. به هر حال در این روز، یکی از بزرگ ترین فجایع تاریخ در میدان شهدا اتفاق افتاد.

پیام امام به ملت

امام خمینی رحمه الله در پیامی به ملّت، به مناسبت اعلام حکومت نظامی و کشتار بی رحمانه مردم در واقعه 17 شهریور، در سخنانی که حاکی از تأثّر شدید ایشان بود، چنین فرمودند: «چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می خورد. آری این چنین است راه امیرالمؤمنین و سرور شهیدان امام حسین علیه السلام ، ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد. اکنون به بهانه های پوچ دست به حبس و تبعید تازه زده اند و می زنند. باید علما و روشن فکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خُرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. ارتش وطن خواه ایران! شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گل باران می کند و می دانید که این چپاولگران برای ادامه ستمگری، شما را آلت قتل برادران خود قرار دادند. به دیگر برادران ارتشی خود، که شاه را رها کرده اند و در پشتیبانی مردم به دشمن حمله نموده اند، بپیوندید…».

17 شهریور و دخالت اسرائیل

شاهدان عینی واقع 17 شهریور، همان روزها می گفتند که در میان نظامیان، افرادی را دیده اند که شکلی غیر ایرانی داشتند و گویا اسرائیلی بودند. در آن زمان، غیر از این سخنان، دلیلی در دست نبود که شرکت سربازان اسرائیلی و یهودیان صهیونیست را ثابت کند. اما بعدها، مطبوعات جهان پرده از این توطئه ننگین برداشتند. روزنامه کیهان در تاریخ 22 خرداد 1359 نوشت: «به تقاضای شاه مخلوع، کشتار جمعه سیاه با تفنگ های گازی اسرائیل صورت گرفت». مطبوعات اسرائیل فاش ساختند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در اوج تظاهرات ملت ایران، برای سرکوبی میتینگ ها و راه پیمایی ها، اسلحه و تفنگ گازی در اختیار شاه گذارده بودند. دولت اسرائیل هم چنین یک گروهان کماندویی ورزیده و متخصص سرکوب عملیات شهری را به وسیله هواپیماهای شرکت «اِل.آل» به تهران اعزام داشت که تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل است.

سربازان اسرائیلی

نظام شاه در سرکوب واقعه خونین 17 شهریور، از سربازان اسرائیلی نیز استفاده کرد. شاهدان عینی ماجرا می گفتند: سربازها خیلی بودند و بعضی از آنها موهایشان بُوربُور بود که دوزانو روی زمین می نشستند و تیراندازی می کردند و معلوم بود که خارجی هستند.

قیامی الهی و مردمی

در طول نهضت اسلامی مردم ایران، نظام منفور شاه و غربی ها، خصوصا آمریکا، همیشه با سخنانی متفاوت، عامل قیام اسلامی امام و مردم ایران را، دخالت شوروی اعلام می کردند. در حالی که این امر دروغی محض بود که خود نیز آن را باور نداشتند و بعدها به حقیقت اعتراف کردند.

سایروس ونس، وزیر خارجه سابق آمریکا، بعد از وا قعه 17 شهریور 57 چنین گفت: به نظر می آمد که ناآرامی و آشوبِ رو به گسترش در ایران، محصول تلاش شوروی با کمونیست های محلی نیست؛ بلکه مجموعه ای از عوامل اقتصادی، سیاسی، مذهبی و اجتماعی، نیروی محرّکه آن است.

17 شهریور و شاه

ویلیام شوکراس در کتاب خود به نام آخرین سفر شاه در مورد تأثیر واقعه جمعه سیاه بر روحیه شاه، می نویسد: «واقعه اخیر (جمعه سیاه) تأثیر مصیبت باری بر روحیه شاه گذاشت.

وقتی پس از این واقعه پرزیدنت کارتر (رییس جمهور وقت آمریکا) به او تلفن زد، شاه طوری با او صحبت کرد که گویی در اثر یک توطئه شیطانی دچار وحشت و اضطراب شده است. کسانی که درآ ن روزها شاه را دیدند می گویند مثل این بود که او آب رفته و هرگونه اعتماد به نفس را از دست داده بود.

روزنامه تایمز نیز پس از این واقعه نوشت: «[محمدرضا] شاه، کسی که سالیان متمادی ـ در مقایسه با هر حکمران در دنیا ـ در کنترل کشورش قدرتمند ظاهر گردیده بود، اینک اقتدار خود را از هم گسسته می بیند.»

به نام اسلام و در راه قرآن

قتل عام مردم مسلمان تهران در میدان ژاله ـ که بعدها به میدان شهدا تغییر نام یافت ـ یکی از بزرگ ترین حوادث نهضت اسلامی ملت ایران و فصلی شکوهمند در تاریخ این مرز و بوم است. شهدای 17 شهریور 57، همگی، فقط و فقط به نام اسلام و در راه قرآن به شهادت رسیدند. بعدها گفتند و نوشتند و بازماندگان آن واقعه گواهند که در آن روز مرد و زن در صفوف متحد، تنها شعار دفاع از کیان اسلام و حمایت از رهبری امام را سر داده، فریاد می زدند. حزب فقط حزب اللّه، رهبر فقط روح اللّه؛ ایران کشور ماست خمینی رهبر ماست؛ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر این سلطنت پر فریب؛ استعمار نابود است، اسلام پیروز است.

خاطره های ماندگار

17 شهریور، تجلّی شور، ایثار و حماسه مردمی بود که برای دفاع از ارزش های اسلامی به پا خاسته بودند. در آن روز، رشادت های بسیار به بار نشست و خاطره های بسیار در ذهن مردم ایران نقش بست. هیچ کس، خاطره آن سرباز را از یاد نمی برد که وقتی فرماندهِ او دستور داد به سوی سیل خروشان مردم آتش گشاید، لوله سلاحش را به سوی فرمانده نشانه رفت و او را از پای درآورد و خود نیز با گلوله مُزدوری، همان دم به فیض شهادت رسید. در گوشه ای دیگر، جوان مبارزی را دیدند که تیر خورده و به زمین افتاد ولی شجاعانه برخاست و فریاد زد: «خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم» و در همان هنگام جان به جان آفرین تسلیم کرد.

شتاب انقلاب

نظام شاه، در کشتار 17 شهریور کوشید تا واقعه 15 خرداد 1342 را تجدید کند و انتظار داشت در پی این سرکوب، سکوتی طولانی بر ایران سایه افکند و شعله های انقلاب به خاموشی گراید؛ امّا جریان انقلاب، برخلاف تفکّر طراحان حادثه 17 شهریور پیش رفت و مردم نه تنها ساکت نشدند، بلکه کشتار دسته جمعی، مردم را به استقامت و انتقام تشویق کرد. دیگر عمر نظام به پایان رسیده بود و کلمه آشتی، در آن اوضاع معنی نداشت. بعد از واقعه 17 شهریور، حوادث انقلاب و شکل گیری اعتراضات مردمی و راه پیمایی های بزرگ در سراسر ایران، شتاب گرفت و سرانجام به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران انجامید.

بازتاب فاجعه در مطبوعات

اخبار فاجعه جمعه سیاه، در مطبوعات ایران و جهان بازتاب وسیعی یافت. خبرنگارانی که از این واقعه عکس، فیلم و گزارش تهیه کرده بودند، تأثّر عمومی مردم جهان را برانگیختند؛ از جمله یکی از روزنامه ها پیکر جوان شهیدی را که در جوی آب افتاده بود به تصویر می کشید.

تجلّی ایثار

پرستارِ یکی از بیمارستان هایی که مجروحان 17 شهریور را به آن جا منتقل می کردند، می گوید. «در بین مجروحان آن چنان ایثار و بخشش می دیدم که باورش برایم تا مدتی مشکل بود. [در آن روز] آقای مُسنّی را که حدودا 40 تا 45 ساله بود، آوردند که تیر به کتف او اصابت کرده بود و از آن جا قلبش را سوراخ کرده و کبد و طحالش را هم پاره کرده بود. این شخص را وقتی آوردند روزه بود. من تصمیم گرفتم مثل مریض های دیگر که فریاد می زدند: «سوختیم، به ما آب بدهید»، به او آب بدهم. او آب را از من قبول نکرد و اشاره می کرد که به دیگران آب بدهم. در حالی که لب های او شدیدا خشک شده بود تا آخرین لحظات مرگ حاضر نشد آب بنوشد».

راه شهیدان

17 شهریور را که سرآغاز فصل خونینی در تاریخ مبارزات امت اسلام است گرامی بداریم و به پاس لاله های سرخ پرپر شده، در تلاش باشیم تا از مواضع روشن، اهداف بلند و دست آوردهای گران قدر آن شهیدان خدایی به جان نگاهبانی کنیم.

فریاد سرخ شهیدان را همواره در گوش داشته باشیم و حاصل جان و خون پر ارج آنان را هم چنان پاسداری کنیم؛ چرا که، طراوت درخت تناور انقلاب و سرسبزی آن، وام دار خون آن شهیدان است. امروز که ما مست حضور نوریم وام دار آنانیم که در آن شب های تار، گل سپیده را کاشتند و آبیاری کردند؛ آن بزرگ مردان والا مقام که هم چون دانه ای، آن روز در دل خاک تیره آرمیدند و امروز هر کدام خورشیدی روییده از خاکند. یا دو راه آن پرندگان مهاجر، هماره گرامی باد.

17 شهریور در گفتار امام

17 شهریور 57 از ایام اللّه است که ملت شریف ایران یاد آن را زنده نگه می دارد. ملت بزرگ ایران، روزهایی چون 17 شهریور در نهضت خود داشت و بحمداللّه با تمام مشکلات و تقدیم شهدای ارجمند به اسلام عزیز و کشور و با فداکاری های طاقت فرسا، از میدان جهاد سرافراز و پیروزمندانه بیرون آمد و آن کار، جهانیان را به خود جلب نمود. دشمنان ما گمان می کردند با توطئه های فرسایشی می توانند نهضت اسلامی و انقلاب شکوهمند این ملت شهیدپرور را به سردی و سستی سوق دهند؛ غافل از آن که قیامی که برای خداست و نهضتی که بر اساس معنویت و عقیده است، عقب نشینی نخواهد کرد. ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئه ای هراس ندارد. هراس آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.

گذر در کوچه های شهریور

شاید برای تو، بارها از شهریور گفته باشند. شهریور در ذهن دانش آموزان معنایی خاص دارد. شهریور برای کسانی که یک سال تلاش نکرده اند جبران عقب ماندگی است؛ در حقیقت جزو آخرین فرصت ها به شمار می آید. ولی شهریور ماهی فراتر از یک عقب ماندگی است. ماهی است که جبران عقب ماندگی ملتی را تداعی می کند که به یکباره قیامشان در این ماه رنگ خون گرفت و پیامشان تا امروز جاری است.

شهیدان شهریور سرخ

ای شهیدان آزادی و داد ای شده کُشته از تیر بیداد
ای شهیدان شهریور سرخ زنده سازان پیکار خرداد

نخلِ داد از شما شد تنومند

هــم بــرومند و هم آبرومند

گشت در ماه شهریور از خون سینه ژاله چون لاله گلگون
ریخت بر دامن خاکْ اجساد هم چو انجم به دامان گردون

صبــر را گـشت لــبریــز کــاسه

جوش زد خون و خشم و حماسه

یک طرف بانک «نصر من اللّه» یک طرف نعره «مرگ بر شاه»
بر لب طالبانش هادت این حماسی شعار خدا خواه

مــا بـه مرگیـم عـاشق تمامی

نیست بیم از حکومت نظامی

اهرمن این زمان حیله ها کرد آخرین تیر خود را رها کرد
سیل تیر از مسلسل ببارید تا که حمامی از خون به پا کرد

جمعـه شـد جمعـه آتش و خـون

«ژاله» شد چون شقـایق شفق گون

ای عزیزانِ در خاک خفته تازه گل های دایم شکفته
ای به بزم خدا رو نهاده ای ز ما دوستان رخ نهفته

هـان شما زنده جاودانید

قلب تاریخ و روح زمانید

محمدحسین بهجتی (شفق)

آیینه سرخ شهادت

آنان که شهید راه حق گردیدند مردان و زنانی که به خون غلطیدند
بهروزی و پیروزی این ملّت را در آیینه سرخ شهادت دیدند

جواد محدّثی

 

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیوندهای مهم

تماس با ما

آدرس مرکز شماره 1 (خواهران) :

ورامین-میدان رازی-ابتدای بلوار رسالت-جنب آتش نشانی-ساختمان شهید مهتدی-مرکز علمی کاربردی شهرداری ورامین

شماره های تماس :36220146 – 36229945    – کدپستی 3371739974

آدرس مرکز شماره 2 (برادران) :

ورامین-بلوار رسالت-مجتمع عفاف-مرکز علمی کاربردی شهرداری ورامین

شماره تماس:36220091

 

آدرس مرکز نقشه

تمام حقوق برای دانشگاه علمی کاربردی ورامین محفوظ میباشد


Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (0) in /home/pesarek2/public_html/wp-includes/functions.php on line 5373